۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

دانلود مستقیم فیلم راه های افتخار Paths of Glory 1957 با لینک مدیا فایر و زیرنویس فارسی


دانلود مستقیم فیلم راه های افتخار Paths of Glory 1957 با لینک مدیا فایر و زیرنویس فارسی

imdb: 8.6/10
top 250: #50
کارگردان استنلی کبریک
 راه های افتخار 1957، دانلود فیلم Paths of Glory 1957







Download:
http://www.mediafire.com/?nmwjwqwakbk
http://www.mediafire.com/?hqezmngrmwv
http://www.mediafire.com/?4zam2mnzjox
http://www.mediafire.com/?2t2jj2ywmzz



زیرنویس
http://www.all4divx.com/subtitles/Paths+Of+Glory+%281957%29/Farsi+Persian/1
درباره فیلم
كارگردان: استنلي كوبريك
فيلم‌نامه‌نويس‌ها: كالدر ويلينگهام، جيم تامپسن، استنلي كوبريك
براساس رماني نوشته هامفري كاب
فيلم‌بردار: گئورگ كروزه
موسيقي‌متن: جرالد فرايد
بازيگران: كرك داگلاس، رالف ميكر، جرج مك‌ريدي، وين موريس، ريچارد آندرسن، جوزف توركل
 مدت زمان فیلم: 87 دقیقه
امتیاز فیلم در سایت IMDb.com : 8.6 از 10
ژانر فیلم: جنگی ، درام
زمان انتشار: 25 دسامبر1957 / ژانویه 1992 در فستیوال فیلم ساندنس
بودجه فیلم: $935,000
درجه بندی فیلم: NR / درجه بندی نشده
کشور: امريكا
 

 
خلاصه داستان:
در زمان جنگ جهانی اول ارتش فرانسه در یک حمله غیر ممکن سعی می کند تا کمی از خاک تصرف شده توسط دشمن را باز پس گیرد که با شکست مواجه می شود بنابراین ارتش برای جلوگیری از انتقادها سه سرباز را به علت عقب نشینی در هنگام حمله و سرپیچی از دستورات به پای میز محاکمه می کشاند.
 

 
نقد فیلم:
همان‌طور كه‌ از فيلم‌ راه‌هاي افتخار هم‌ برمي‌آيد يكي‌ از موضوع‌هاي‌ مورد علاقه كوبريك‌ نشان‌ دادن‌ِ ستيزه‌جويي‌ و بي‌نظمي‌هاي‌ درون‌ جامعه‌ بشري‌ است‌. به‌عبارت‌ ديگر، ستيزه‌گري‌ِ آدم‌ها، در اكثر فيلم‌هاي‌ كوبريك‌ داراي‌ اهميتي‌ اساسي‌ است‌. در نزد او، هر چه‌ آدم‌ها در انجام‌ و اِعمالِ خشونتِ مورد نظرِ خود آزادتر باشند، سرزنده‌تراند (كه‌ مثالش‌ فيلم‌ِ پرتقال‌ كوكي‌ او است‌)، و هرگاه‌ به‌ آن‌چه‌ مورد نظرشان‌ است‌ دست‌ يابند، يا ناگزير به‌ رعايت‌كردن‌ِ نوعي‌ نظم‌ شوند، گويي‌ در قفسي‌ طلايي‌ گرفتار مي‌آيند و دچار غم‌ و رخوت‌ و ازخودبيگانگي‌ مي‌شوند (كه‌ شاهد مثالش‌ فيلم‌ِ باري‌ ليندون‌ است‌)؛ خشونت‌ِ مورد نظرِ كوبريك‌ در راه‌هاي افتخار آميخته‌اي‌ است‌ از اين‌دو نوع ‌خشونت‌ و ستيزه‌گري‌.
راه‌هاي افتخار فيلمي است كه به گوشه كوچكي از جنگ جهاني اول و آدم‌هاي درگير در آن مي‌پردازد، و در عين حال از معدود فيلم‌هايي هم هست كه بدون آن‌كه تأكيد خاصي بر دشمن داشته باشد، دوربين در يك‌سوي جبهه قرار مي‌گيرد و مي‌كوشد تضاد و تعارض، و دوست و دشمن را در همان‌سو جست‌وجو كند و به بررسي و واگويي آن بپردازد.
نگاه كوبريك به جنگ جهاني اول از موضعي انتقادي است. او البته به نفسِ خود اين جنگ كه مهين‌پرستانه است يا استعماري، حق است يا ناحق و انساني است يا غيرانساني نمي‌پردازد، بلكه با متمركز كردنِ نگاه خود به يكي از دو سويِ متخاصم ـ كه ظاهراً براي او تفاوتي هم نمي‌كرده كه كدام‌يك از طرفين درگير باشد ـ به موضوع‌هايي مي‌پردازد كه حق و ناحق و انساني و غيرانساني در آن آشكارا به‌نمايش گذاشته مي‌شود.
درواقع آن‌طور كه منتقدي به‌نامِ الكساندر واكر در نقدي قديمي بر اين فيلم نوشته: راه‌هاي افتخار نگاهي واقع‌گرايانه ـ و نه تبليغاتي ـ به جنگ جهاني اول دارد. با وجود اين فيلمي ضدجنگ نيست؛ اما وحشتِ جنگ را تصوير مي‌كند. مهم‌ترين و محوري‌ترين شخصيتِ فيلم ـ يعني سرهنگ داكس ـ فرمان‌هايي را اجرا مي‌كند، كه پيشاپيش محكوم به شكست و تحمل خسارات و تلفات فراوان است؛ اما با وجود اين او فرمانِ مافوق‌هايش را اجرا مي‌كند؛ اگر چه به‌لحاظ رأي و نظر شخصي به آن‌ها اعتراض دارد.
كوبريك تعمداً جنگ جهانيِ اول را براي موضوع فيلمش انتخاب مي‌كند، كه يكي از بدون انگيزه‌ترين و بي‌اساس‌ترين جنگ‌هاي طولاني و گسترده تاريخ بشريت بود، و تقريباً هيچ نتيجه‌اي به‌بار نياورد، مگر آماده كردنِ جهان براي وقوع جنگ جهاني دوم.
راه‌هاي افتخار داستانِ دو نوع جنگ، دو نوع سرباز، دو نوع جبهه و دو نوع نگاه به فرماندهي جنگ و سربازانِ تحت فرمان است، و كوبريك قبل از آن‌كه داستانِ خود را كاملاً بپردازد، از همان صحنه‌هاي نخست فيلمش نظر و موضع خود را درباره سربازان و فرماندهان‌شان روشن مي‌سازد، و به كنكاش و جست‌وجو در لايه‌هاي مختلف روابط انساني مي‌پردازد. راه‌هاي افتخار را از اين بابت با فيلمِ در جبهه غرب خبري نيست مقايسه كرده‌اند، كه كم‌تر از سه دهه قبل از راه‌هاي افتخار لوييس مايلستون در سال 1930 ساخت، و تصويري خشن و فاجعه‌آميز از جنگ جهاني اول و زندگيِ به‌هدر رفته آدم‌ها در آن نشان داده مي‌شود.
آن‌طور كه از موضع و منظر نگاه كوبريك مي‌بينيم، فرماندهان و فرمانبران در راه‌هاي افتخار رابطه‌اي مبتني بر اطاعت كوركورانه با يك‌ديگر دارند، و نظاميان مافوق حتي به بهاي كشتار و قتل‌عامِ زيردستان‌شان مي‌پذيرند حمله‌اي را سازماندهي كنند، كه شكستِ محتوم آن از پيش آشكار است. از اين لحاظ در نزد كوبريك، «راه‌هاي افتخار» را نه آن سربازان و فرماندهاني كه براي فتح تپه خود را به قتلگاه مي‌سپارند، بلكه آن سه سربازي مي‌پيمايند كه با همه ضعف‌هاي انسانيِ خود جلو جوخه اعدام مي‌ايستند، و به ناحق كشته مي‌شوند. توضيح ديگر اين حرف اين است كه در نزد كوبريك «راه‌هاي افتخار» به‌جايي جز گورستان ختم نمي‌شود.
كوبريك از همان نخستين صحنه‌هاي افتتاحيه فيلمش ستاد فرماندهي فرانسوي‌ها را قصر باشكوهي با ديوارهاي بلند قرار مي‌دهد كه آراستگي و مجلل بودنِ معماري و اسباب و اشيايِ «باروك»وار آن در تعارض با دهليزهاي تو در تو و پناه‌گاه‌هايي است كه سربازان در جبهه در آن‌جا سنگر گرفته‌اند. به‌تعبيري قصري كه نخستين بار ژنرال برولار و ژنرال ميرو يك‌ديگر را در آن‌جا ملاقات مي‌كنند، همچون قلعه خون‌آشام در فيلم‌هاي موسوم به «سينماي وحشت» است. بنابراين اگر گروهي از تماشاگرانِ فيلمِ كوبريك چنين تصوري درباره ستاد فرماندهي ارتش فرانسه داشته باشند، چرا نبايستي ژنرال ميرو و ژنرال برولار در نظر آن‌ها همچون خون‌آشام جلوه نكنند؟ و اگر قلعه وهم‌آلودِ محل سكونتِ خون‌آشام نشانه‌اي از انحطاط و زوال است، آيا شباهت قصر فرماندهي به قلعه خون‌آشام نمي‌‌تواند جلوه‌اي از بي‌رحمي و شقاوت فرماندهاني باشد كه تصميم‌هاي جاه‌طلبانه‌شان در مورد هست و نيست يا مرگ و زندگيِ سربازان شكلي هيولاگونه دارد؟
وقتي دو ژنرال به سادگي در مورد زندگي و مرگ صدها سربازِ هوطنِ خود سخن مي‌گويند در ميان اشياي قصر قدم مي‌زنند، و دوربين با دنبال كردنِ آن‌دو به نمايش جلوه‌هايي از دلبستگي‌ها ظاهري آن‌ها مي‌پردازد، كه در عين حال گوياي گمراهي و زوال اخلاقي آن‌دو هم هست. اين حركت را مي‌توان در تعارض با حركت سرهنگ داكس دانست كه با گام‌هايي استوار از سنگرهاي دهليزمانند و تو در تو عبور مي‌كند و پيشاپيشِ سربازانش براي فتح تپه يورش مي‌برد. درواقع تزيينات «باروكِ» قصر با سختي و خشونت سنگرهاي خاكي فضايي پررنج و عذاب ايجاد كرده است كه قربانيان آن سربازانِ بي‌گناهي هستند كه اگر از سنگر خارج بشوند كشته مي‌شوند، و اگر هم از فرمان تمرد بكنند و در سنگر بمانند به جوخه اعدام سپرده خواهند شد.
دوربين كوبريك در راه‌هاي افتخار، همچون خود او نگاهي اخلاقي به موضوع و ماجراها و آدم‌ها دارد. اگر دوربين در صحنه‌هاي قصرِ باروك با حركت‌هاي دوراني بر انحرافِ دو فرمانده جاه‌طلب تأكيد مي‌كند، در صحنه‌هاي سنگر، جز اين‌كه در دهليزهاي مرگبار و سردرگم به حركت درآيد راه ديگري ندارد.
همان‌گونه كه در نگاه كوبريك بين داكس و سربازانِ سنگرنشين تفاوت و شكافي وجود ندارد، دوربين نيز آن‌ها را همسطح و همتراز يك‌ديگر نشان مي‌دهد. دست‌كم دوربينِ گئورك كروزه، فيلم‌بردار راه‌هاي افتخار، دو بار طول سنگر را در حركتي طولاني مي‌پيمايد: يك‌بار به همراه ژنرال ميرو، كه سربازان را به شكلي توخالي ترغيب و تشويق مي‌كند، و حركت دوربين نيز بر سياه‌كاريِ رفتارِ او صحه مي‌گذارد، و بار دوم موقعي كه سرهنگ داكس با گام‌هاي استوار، اما بي‌هيچ گونه شور و هيجاني در چهره‌اش از ميان رديف سربازان عبور مي‌كند و جلوتر از همه آن‌ها از نردبان بالا مي‌رود تا افراد تحت فرمانش را براي رسيدن به تپه هدايت كند. حركت دوربين در بار دوم كمك مي‌كند تا صلابت و عزمِ جزمِ داكس به شكل درخشان‌تري به‌چشم بيايد.
درواقع كوبريك ستيزي واقعي ميان فرماندهانِ ارشد ارتش را با سربازان نشان مي‌دهد، و از دوربينِ گئورك كروزه سلاحي مي‌سازد كه متهورانه در جبهه نبرد همه چيز را نشانه مي‌رود و سازش‌ناپذير عمل مي‌كند. به‌عبارت ديگر، تصويري كه كوبريك از ميان دود و گِل و لاي از سربازانِ كشته شده نشان مي‌دهد، راه‌هاي افتخار را در رده فيلم‌هاي »سينماي سياه جنگ» قرار داده است؛ سينمايي كه براي چنين جنگ‌هايي ارزش‌هاي ميهني و استقلال‌طلبانه قايل نيست، و جز تباهي و مرگ و زايل كردن ارزش‌هاي انساني چيز ديگري در آن نمي‌بيند. كوبريك بعدها همين نوع نگاه را در فيلمِ غلاف تمام فلزي نيز گسترش و توسع داد، و خشونت و سبوعيت در جنگ و صدور فرماين غيرمسئولانه فرماندهان را كه منجر به به‌خون غلتيدنِ سربازان بي‌گناه مي‌شود محكوم كرد.
آن‌طور كه كوبريك شخصيت‌هاي فيلمِ راه‌هاي افتخار را به‌ما معرفي مي‌كند، از نظر ژنرال ميرو سربازان فقط به‌كارِ كشته شدن مي‌آيند، خواه با گلوله دشمن و خواه با گلوله نيروهاي خودي. براي همين است كه وقتي گروهي از سربازان از پيشروي به سوي تپه امتناع مي‌كنند، ژنرال ميرو به فرمانده توپ‌‌خانه خودي دستور مي‌دهد تا آن‌ها را با شليك گلوله از سنگرهاي‌شان بيرون بكشاند؛ و وقتي موفق به اجراي حكم خود نمي‌شود ابتدا دستور مي‌دهد كه صدها سرباز محاكمه و اعدام شوند، و سپس با اصرار و دورانديشيِ ژنرال بورلار تعداد سربازان را به ده‌ها و سرانجام يك نفر از هر گروهان و در نهايت سه نفر تقليل مي‌دهد. او و ژنرال بورلار معتقداند سربازها همچون كودكاني هستند كه براي برقرار كردن نظم در صفوف آن‌ها گاهي هم بايستي تنبيه شوند، و اين تنبيه مي‌تواند اعدام كردنِ يكي يا چند نفر از آن‌ها باشد. به‌ياد بياوريم كه سرهنگ داكس ـ به‌عنوان تنها فرماندهي كه فاصله‌اي با سربازانش ندارد ـ تنها مقامِ ارشدي است كه در حمله‌اي خونين افرادش را به‌سوي تپه هدايت مي‌كند، و خود همچون آن‌ها زير شليك گلوله پياپيِ دشمن قرار مي‌گيرد، اما تنها فرماني كه ژنرال ميرو از درون پناهگاه صادر مي‌كند خطاب به فرمانده توپ‌خانه فرانسه براي آتش گشودن بر سربازانِ خودي است.
جايگاه دوربين در صحنه‌هاي دادگاه نظامي به نماها منطقي هندسي و غيرقابل انعطاف داده است، كه همچون پاسخِ روشنِ 2 در 2 حكمِ از پيش تعيين‌شده دادگاه درباره سربازانِ بخت‌برگشته را پيشاپيش آشكار مي‌سازد. اگر منطقِ رياضيِ ژنرال ميرو، كه محاسبه‌اش براي فنح تپه غلط از كار درمي‌آيد؛ زيرا برخلاف تصورِ او بيش از 25 درصد سربازان قبل از رسيدن به تپه كشته مي‌شوند، منطق هندسيِ او در دادگاه صحرايي پاسخ مي‌دهد و سربازان بي‌گناه به جوخه اعدام سپرده مي‌شوند. توضيح ديگر اين حرف اين است كه كوبريك در فصلِ دادگاه نظامي، براي نشان دادنِ مسخره بودنِ كيفيتِ محاكمه سربازان به‌شكلي آگاهانه جايگاه و حركت دوربين‌اش را مشخص و تعيين مي‌كند. او و فيلم‌بردارش گئورگ كروزه با انتخاب يك چهارگوش، كه محل استقرار افراد است، در دو سو محكومان و هيئت منصفه را قرار مي‌دهد و در دو ضلع ديگر سرهنگ داكس را، كه وكيل مدافعِ سربازان است، قرينه دادستانِ ارتش مي‌نشاند. با اين تركيب‌بندي، آشكارا، هيئت منصفه و دادستان رو در رو و در موضع مخالفِ سربازانِ از پيش محكوم شده و سرهنگ داكس قرار مي‌گيرند. به‌جز اين در لحظه‌هايي كه دادستان براي محكوم كردنِ سربازان تلاش مي‌كند، دوربين از موضع هيئت منصفه و در پشتِ سر آن‌ها به حركت درمي‌آيد، و در لحظه‌هاي ديگري كه سرهنگ داكس به دفاع از متهمان مشغول است، دوربين از موضع آن‌ها پشت سرشان قرينه همان حركت را تكرار مي‌كند.
كوبريك اين تركيب‌بندي و حركت دوربين را به‌طرزي آگاهانه انتخاب مي‌كند تا در فصل‌هاي بعديِ پس از دادگاه نظامي به سكانس خشن، ساكن و در عين حال بسيار تأثيرگذارِ اعدام سربازان برسد، كه نقطه اوج آن شليك گلوله، مرگ سربازان، صداي پرندگان، نگاه فرماندهان ارتش و در نهايت فراموشي است؛ فراموش كردنِ همه آن چيزهايي كه بايستي در يادها بمانند تا وجدان بشريت همواره بيدار باشد.
 


نکات حاشیه ای:
-  در ابتدا ریچارد برتون و جیمز میسون برای بازی در نقش سرهنگ دکس انتخاب شده بودند.
-  در جریان فیلمبرداری، استنلی کوبریک با کریستین کوبریک (آن زمان کریستین هارلن) که اجرای خوانندگی انتهای فیلم را بر عهده داشت آشنا شد. او از دومین همسر خود جدا شده بود و با استنلی ازدواج کرد و تا پایان عمر او یعنی سال 1999 همراه او بود.
-  نام فیلم از مرثیه ای اثر توماس گری، گرفته شده که می گوید:" راه های افتخار شما را هدایت می کند اما به گودال"
-  نمایش این فیلم بخاطر ترسیم چهره منفی از ارتش فرانسه، در این کشور ممنوع شد.
-  این فیلم در اسپانیا نیز بخاطر نگرش ضد نظامی اش از سوی ژنرال فرانسیسکو فرانکو ممنوع شد و در سال 1986 در حالیکه 11 سال از مرگ فرانکو می گذشت منتشر شد.
-  در آلمان بخاطر حفظ روابط با فرانسه به مدت دو سال از نمایش فیلم جلوگیری به عمل آمد.
منبع: http://www.zirnevis.com/index.php?option=com_content&task=view&id=45
mediafire

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر