imdb: 6.6/10
کارگردان: مایکل مان
درام، بیوگرافی
ویل اسمیتMediafire
http://www.mediafire.com/download.php?ai8euopxoapfchp
http://www.mediafire.com/download.php?hy2s69yry260837
http://www.mediafire.com/download.php?3dh4gw5wcschve3
http://www.mediafire.com/download.php?6lsj5flwalvbeg3
http://www.mediafire.com/download.php?azhsr2y6u6t5pac
Password : lucky
زیرنویس
http://www.all4divx.com/subtitles/Ali+%282001%29/Farsi+Persian/1
محمد علي با روحيه والاي ورزشکاري، نيروي جسارت و جنگندگي و خوش بيني توانست براي هميشه چشم انداز آمريکا را تغيير دهد. علي با نمايش و انعکاس چالش هاي زمان خود به يکي از مبارزان تحسين برانگيز دنياي مشت زني تبديل شد. هر چه را که فکر مي کنيد درباره او مي دانيد فراموش کنيد. در پشت چهره شناخته شده علي، ويل اسميت (بازيگر) و مايکل مان (کارگردان) قصد دارند شما را به دنياي دروني علي برده و با زندگي اين قهرمان آشنا سازند. علي در اواخر دسامبر سال 2001 در سينماهاي ايالات متحده روي پرده رفت. ويل اسميت در اين فيلم نقش محمد علي، قهرمان مشت زني را ايفا کرد. نام فيلم نامه علي در ابتدا «قدرت و افتخار» بود که پيش نويس ابتدايي آن توسط گرگوري آلن هاوارد نوشته شد. من يکي از طرف داران پروپا قرص کارهاي هاوارد هستم. فيلم نامه تايتان ها را به خاطر بسپار او داستاني قوي و سرگرم کننده دارد. در سال 1999 يک گروه دو نفري متشکل از استفان جي ريول و کريستفر ويلکينسن (تيم نويسنده فيلم نامه نيکسون به کارگرداني اليور استون) براي بازنويسي اين فيلم نامه تحت نام علي گرد هم آمدند. من در اين مجال درباره هر دو فيلم نامه بحث خواهم کرد.
متأسفانه فيلم نامه اوليه (قدرت وافتخار) هاوارد، هدف اصلي خود را گم کرده بود و هنگامي که در پايان کار، شرکت سوني تحقيق خود را در مورد برآيند هزينه ساخت اين فيلم انجام داد، به رقمي بالغ بر يکصد و پنج ميليون دلار رسيد که با اين رقم، به ظاهر همه چيز از دست رفته به نظر مي رسيد. ولي فيلم نامه هاوارد نقش مهمي در ساخت اين پروژه ايفا کرد و هرگز نمي توان متصور شد که فيلم نامه جديد در ساخت شخصيت محمد علي هيچ الهامي از آن نگرفته است. در فيلم نامه هاوارد ما اطلاعات پراکنده و زيادي را کسب مي کنيم که گفتن آن ها در مورد کسي مثل علي، ضروري نيست. هم چنين اين فيلم نامه نتوانسته هدف فيلم را در مورد برانگيختن احساس هم دردي تماشاگران با علي، تأمين کند. در بررسي فيلم نامه هاوارد و با توجه به شناختي که از قبل نسبت به علي داشتم، هيچ گاه نتوانستم ارتباطي منطقي بين اطلاعات خود و عناصر فيلم نامه برقرار کنم. نمي خواهم اين تصور را ايجاد کنم که تمام فيلم نامه بد بوده است، چرا که اگر اين فيلم نامه نوشته نمي شد، شايد فيلم علي هم ساخته نمي شد. به هر حال هاروارد در تحقيق پيرامون مسائل مختلف و نوشتن فيلم نامه هايي که اساس آن ها اتفاقات تاريخي است، مهارت قابل توجهي دارد. اما همان طور که گفتم، در مورد فيلم نامه علي خيلي خوب عمل نکرده و براي بازگو کردن اين داستان، جنبه هاي مختلف شخصيت علي را در نظر نگرفت. هر دو فيلم نامه به بيان زندگي علي از دوران کودکي تا آخرين مسابقات زندگي اش مي پردازند که شامل نبرد سال 1975 او با جوفريزر ( مسابقات برگشت) نيز مي شود. فيلم نامه هاوارد از کودکي تا سال 1995 محمد علي را پوشش مي دهد و اين تأييدي بر گفته قبلي من در مورد بيش از حد طولاني بودن اين فيلم نامه است. فيلم نامه ريول و ويلکينسن از اين نظر خيلي بهتر عمل کرده است و جنبه هاي دراماتيک اين داستان را در حجمي فشرده تر به نمايش مي گذارد.
مايکل مان در مقام کارگردان و تهيه کننده فيلم، اين پروژه را به اتمام رساند. ابتدا اسپايک لي تمايل زيادي به کارگرداني اين فيلم نامه داشت. چرا که احساس مي کرد تنها يک کارگردان سياه پوست مي تواند جان مايه داستان زندگي علي را به خوبي درک کند و روي پرده بياورد. از قرار معلوم، اسپايک در ملاقاتي که با ويل اسميت انجام داد، از کارگرداني اين فيلم منصرف شد. اسپايک در اين باره مي گويد: «من و ويل اسميت جلسه اي را در مورد اين فيلم برگزار کرديم. در پايان جلسه هر دو بر اين باور بوديم که ديدگاه مشترکي در مورد محمدعلي نداريم. و هر گاه کارگردان و بازيگر نظريات يک ساني نداشته باشند، نتيجه خوبي حاصل نمي شود.» لي که خود فيلم نامه هايي درباره زندگي جولوييس و ماکس شملينگ نوشته است، اضافه مي کند: «آرزو مي کنم مايکل مان در کارش موفق باشد.» (روزنامه نيويورک ديلي نيوز). من در مورد اين که چه اختلافي مي تواند بين ديدگاه هاي اين دو نفر (ويل و اسپايک) درباره داستان زندگي علي وجود داشته باشد، کنجکاو هستم. آيا خود محمد علي در اين ميان حرفي به زبان آورده که روند کار را تحت تأثير قرار داده است؟ به نظر مي رسد که چنين است. محمدعلي از اين که مايکل مان کارگردان اين فيلم باشد، راضي بود و هم چنين شخصاً از ويل اسميت خواسته بود تا نقش او را بازي کند. محمدعلي انسان بي نظيري است. او يک عمر زندگي پرفراز و نشيب را پشت سر گذاشت و با پشتکاري که داشت پيروزي هاي زيادي به دست آورد. ولي در عين حال هيچ گاه جانب احترام و فروتني را کنار نگذاشت و چيزي که ما اکنون از علي به ياد داريم، يک مشت زن قهرمان است که فراتر از زندگي بود.
فيلم نامه ابتدايي به نام «قدرت و افتخار»، همانند يک داستان مستند به نظر مي رسيد و به همين خاطر نمي توانست مخاطب را با شخصيتي چون محمدعلي درگير کند. منظورم اين نيست که داستان حتماً بايد ساده و رمانتيک باشد. در واقع به نظر مي رسد که هر دو فيلم نامه، در ارائه داستان چندان موفق عمل نکرده اند.
در پيش نويس هاوارد، مسائل سياسي و اجتماعي اطراف علي، به شکلي تأثيرگذار بيان مي شود. در اين فيلم نامه، علي شخصيتي زنده و پر جنب و جوش است. اين فيلم نامه به ما نشان مي دهد که علي چگونه روي دنياي اطراف خود تأثير مي گذارد، اما از تأثير دنيا بر علي غافل است. ماجراهايي که در اين داستان اتفاق مي افتند، زياد هستند و اين به خاطر آن است که داستان زندگي علي، حوادث بي شماري را در خود نهفته دارد. هر چند هاوارد جزئيات را با وسواس زياد در داستان بيان کرده، اما يک چيز را فراموش کرده و آن جايگاه «خط پايان » است. منظور از خط پايان همان هدف کلي است که عبارت است از بازگو کردن يک داستان عميق، مرحله به مرحله و معني دار از زندگي علي. فيلم نامه هاوارد در پايان بخشيدن به اتفاقات، بيش از اندازه اي که در طول داستان به آن ها اشاره مي کند، دچار نوعي سردرگمي و آشفتگي مي شود. تمرکز روي داستان، ضعيف و کم رنگ است و فيلم نامه در بعضي قسمت ها سرد و بي رمق مي شود. اين سردي به خصوص در مواقعي که سير داستان رنگ و بوي تاريخي به خود مي گيرد، بيش تر احساس مي شود. ولي با تمامي اشتباهاتي که اين فيلم نامه مرتکب شده است، در بيان يک داستان کامل و پرطرف دار موفق بوده است. يکي از جنبه هاي مثبت فيلم نامه هاوارد، پرداختن به ارتباط ميان محمدعلي و هاوارد کازل است. ارتباط ميان علي و کازل بسيار جذاب بود و مطمئن هستم که عده زيادي از مردم آمريکا درباره آن چيزي نمي دانند. در ضمن، بازگو کردن ارتباط علي با افراد مهم زندگي اش مانند پدر، مادر و همسران او نکته اي است که در دو فيلم نامه به دست فراموشي سپرده شده و اين براي من بسيار تعجب آور است.
«کاسيوس کلي» -پدر علي– فردي بي ياور و احمق معرفي شده که قرباني شرايط است؛ که البته اين موضوع در فيلم نامه دوم بيش تر بسط داده شده است و حوادث به وقوع پيوسته، ارتباط معني دارتري پيدا مي کنند. نشان دادن رابطه صميمانه علي و پدرش، بهترين روش براي توصيف تعامل آن دو است. ولي هر دو فيلم نامه در تفهيم رابطه حقيقي ميان علي و پدر و مادرش ناتوان هستند. البته شايد چيز زيادي هم براي گفتن نبوده است! اما من فکر مي کنم که کاسيوس فردي مهربان بوده و به احتياجات افراد خانواده اش توجه زيادي داشته است، هر چند که هيچ کدام اين مسائل در فيلم نامه نيست. موضوعاتي هم چون تبعيض نژادي، سياست و مذهب که در زندگي علي نقش بسيار مهمي را ايفا مي کردند در فيلم نامه هاوارد نقش اصلي و محوري را باز مي کنند. در حالي که فيلم نامه دوم، لحن ضدنژادپرستانه متفاوت تر و مؤثرتري دارد. در فيلم نامه هاوارد، به موضوع نژادپرستي در اين حد پرداخته شده که سفيدپوستان يک شنبه ها به کليسا مي روند و سياه پوستان دوشنبه ها، اما ريول و ويلکينسن سعي مي کنند بسيار دقيق ترو سرراست تر به بيان مسأله تبعيض نژادي بپردازند. فيلم نامه آن ها در مورد اين حقيقت که تبعيض نژادي چه آثار مخربي بر روح و روان محمدعلي به جاي گذارد، کنکاش بيش تري به عمل مي آورد. به عنوان مثال پس از اين که کاسيوس (نام محمدعلي پيش از آن که مسلمان شود) مدال طلاي المپيک را به دست مي آورد، با خيال راحت براي صرف شام به رستوران سفيدپوستان مي رود. او خوردن يک استيک در آن جا را، راهي براي اعتراض قلمداد نمي کند. ولي هنگامي که از او خواسته مي شود رستوران را ترک کند، موجي از تخريب در سراسر وجودش ظاهر مي شود و اندوه ناشي از اين حادثه ضربه سختي به او وارد مي کند. اين نوع بينش شخصيتي، فيلم نامه را به اثري کامل تبديل کرده است. متأسفانه مردم به صرف اين که علي يک قهرمان است، از او استقبال نمي کنند و او را پذيرا نمي شوند. اما علي هراسي به خود راه نمي دهد، علي فردي عميقاً احساساتي بود که مي خواست همه او را دوست داشته باشند. او مي خواست همه به او احترام بگذارند و تحسين اش کنند. براي او فرقي نمي کرد که طرف داران اش سياه، سفيد، آبي و يا هر رنگ ديگري باشند. لااقل اين احساسي بود که من پس از خواندن فيلم نامه داشتم. علي يک آمريکايي بود و به آن افتخار مي کرد، او يک مسلمان بود و به مسلمان بودن اش افتخار مي کرد. او يک سياه پوست بود و به سياه بودن اش فخر مي ورزيد. ولي فراتر از آن ها او قهرمان جهان بود. او انساني خالص و کاريزماتيک بود. داستان علي، يکي از آمريکايي ترين داستان هاي آمريکايي است؛ برنده و قهرماني براي تمام دوران. محمدعلي نيز اين گونه است. هاوارد در سبک مستند گونه خود از پرداختن زندگي و زمانه محمدعلي غافل مانده است، ولي ريول و ويلکينسن به خوبي ذات اين فرد را در فيلم نامه خود منعکس کرده اند. فيلم نامه ريول و ويلکينسن يک صد و سي و شش صفحه است و در تاريخ بيست و سوم سپتامبر سال 1999 نوشته شده. به عقيده من، فيلم نامه اي استثنايي است. در اين فيلم نامه با شيوه اي دراماتيک، جزئيات دروني و بيروني زندگي علي ثبت شده. اين فيلم نامه مي توانست به همان گونه که نوشته شده بود، فيلم برداري شود، اما اين طور نشد. مايکل مان از اريک روت فيلم نامه نويس معروف و برنده جايزه اسکار در خواست کرد که تغييراتي در فيلم نامه ايجاد کند. اما من واقعاً نمي دانم چه نيازي به اعمال اين تغييرات بوده است. در هر صورت اريک هم کار خود را خوب انجام داد. من نمي توانم پيش بيني درستي درباره موفقيت اين فيلم نامه داشته باشم. اما واقعاً از خواندن هر دو فيلم نامه لذت بردم و فکر مي کنم که اسکار را به ارمغان خواهد آورد.
منبع:نشريه فيلم نگار، پيش شماره 2
/ن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر