imdb: 8.1/10
top 250:# 206
کارگردان: الیا کازان
مارلون براندو
درام
http://www.mediafire.com/?34arbs06fp539n5
http://www.mediafire.com/?kryknn4vbfw6538
pass: aanfilm3.blogspot.com
زیرنویس
http://www.all4divx.com/subtitles/A+Streetcar+Named+Desire/Farsi+Persian/1
اتوبوسی به نام هوس (1951)
کارگردان: الیا کازان
بازیگران: مارلون براندو، ویوین لی، کیم هانتر، کارل مالدن...
بلانچ دوبیوس(ویوین لی) به نیو-اورلئان آمده تا با خواهرش استلا(کیم هانتر) و شوهر خواهرش استنلی(مارلون براندو) زندگی کند، بلانچ تمام ثروت خانوادگی را در لارل به باد داده، ظاهرا معشوق اش خودکشی کرده و بعد از آن روزگارش با هرزگی سپری می شده، استنلی حیوان صفت رفتار بدی با بلانچ دارد و استلا را هم مدام کتک میزند، بلانچ و دوست استنلی، میچ(کارل مالدن)، قرار ازدواج می گذارند، استنلی از بدنامی بلانچ در لارل برای میچ میگوید و او را منصرف می کند، استلا که حامله بود در این مدت چند ماهه وضع حمل می کند، عاقبت استنلی بلانچ را تحویل تیمارستان میدهد و استلا برای همیشه ترک اش میکند.
احتمالا همه در مورد فیلم خیلی شنیده اند، صرف نظر ار اینکه دیده باشند یا نه!نام فیلم و همان چند سکانس ابتدایی کافی است تا بفهمیم قرار است با فیلمی مواجه باشیم درمورد هوس.
چنین ایده ای در زمان خودش بسیار جسورانه بوده است (آن هم در جامعهای مذهبی مثل آمریکا) اما اجرا بسیار محافظهکارانه و ناامیدکننده است. انگار کارگردان شرم دارد از به تصویر کشیدن وسوسههای جنسی، آن هم در فیلمی که تم اصلیاش اروتیسم است، این حجب و حیای کارگردان در بعضی سکانسها بسیار به چشم میآید، مثلا سکانسی که استنلی استلا را کتک زده و او به خانهی همسایه پناه برده، استنلی پای پلهها میایستد و چندبار فریاد میزند: استلااااااااا ... و عاقبت استلا از خانه بیرون میآید، نگاهی به استنلی میکند و از پلهها پایین میآید... احتمالا قرار است این بازگشت به خانه به خاطر همان دلایل اروتیک باشد اما انچه در اجرا از آب درآمده چیز دیگری است، انگار نوعی بخشش در کار است (از سکانسهای قبل و بعد پیداست که منظور کارگردان اصلا بخشش نبوده). چنین رویکرد محتاطانهای به داستانی چنین بیپروا توی ذوق میزند.
آنچه فیلم را همچنان(بعد از نزدیک شصت سال) تماشایی نگه داشته بازیهای خوب فیلم است. ویوین لی به خوبی توانسته از پس نقش یک معلم ادبیات روانپریش بر بیاید بازی خوب لی تا حد زیادی مدیون شخصیتپردازی بینقص تنس ویلیامز(نویسنده داستان و فیلمنامه) است. خاستگاه اجتماعی و شغلاش(نجیب زادهای ایرلندی که معلم ادبیات هم هست) باعث شده تا دیالوگهای استیلیزهاش باورپذیر باشد. با این همه همچنان مهمترین اتفاق فیلم بازی خیره کنندهی مارلون براندوست. چطور میتواند اینقدر خوب نقش آدم دائمالخمر مشمئزکننده و بیشعوری را بازی کند که خوشگذرانیهایش برایش از همهچیز مهمتر است! روش بازیگری براندو و بیپروایی و جسارتش ستودنیاست.
در زمانهای که همهی دنیا برای ستارگان کتشلوار-پوش و اتوکشیدهای مثل همفری بوگارت هورا میکشیدند، براندو نوع جدیدی از بازیگری را به نمایش گذاشت.
پ.ن: یکی از جملات ویوین لی در اواخر فیلم بسیار برایم دوستداشتنی بود، گمانم هرگز این جمله را فراموش نخواهم کرد:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر